پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا

پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
خواندهام
55
خواهم خواند
22
در حال خواندن
3
رسیدیم به روستای نهرمیان.مردم یا حسین گویان می دویدند سمت ضریح،انگار که بخواهند تریلی را فتح کنند.چند دقیقه ایستادیم و موقعی که تریلی داشت حرکت می کرد،به مردم می گفتیم لبه حفاظ را ول کنند که یک وقت زمین نخورند.پسر جوانی سماجت می کرد.گفتم:پسر جان ول کن الان زمین می خوری.پسر که فهمید دیر یا زود باید تریلی را رها کند به من گفت:ببین من فرشادم،من را به اسم دعا کن کربلا.بعد تریلی را ول کرد.داشتیم دور می شدیم که داد زد:فرشاد.... یادت نره.همان جا نشست به گریه و کف دستش را کوبید زمین.دور می شدیم و فرشاد نشسته بود کنار جاده.من هم نشستم پشت تریلی به گریه.حاضر بودم همه چیزم را بدهم جایم را با فرشاد،عوض کنم.
لیستهای مرتبط به پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا
یادداشتهای مرتبط به پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا
1401/2/31 - 11:20
8 نفر پسندیدند.
1401/5/13 - 00:20
5 نفر پسندیدند.
4 روز پیش
2 نفر پسندیدند.
1401/9/16 - 23:38
17 نفر پسندیدند.
1401/7/17 - 23:20
15 نفر پسندیدند.
دیروز
1401/11/20 - 19:13
3 نفر پسندیدند.
1402/1/19 - 03:23
4 نفر پسندیدند.
1401/3/8 - 21:07
2 نفر پسندیدند.
1401/10/23 - 19:24
15 نفر پسندیدند.
کتاب در حال مطالعهای وجود ندارد.
با جستجو میتوانید کتابهای مورد علاقهی خود را انتخاب کنید و به این لیست اضافه کنید.